۱۳۹۴ تیر ۲۷, شنبه

ایران - عید فطر در زندان اوین با مجاهدین خلق ایران

زندان اوین 
این مجموعه، گزارشی چند از تعدادی از مجاهدین است که سالها در شکنجه‌گاههای دیکتاتوری آخوندی، به‌سر برده‌اند. گزارشهایی از رمضان در زندان.
مشغول آماده‌سازی مراسم عید فطر بودیم. همه کارها باید در خفا انجام می‌شد.
ساعت 8صبح، با صدای عربده‌یی 8پاسدار وارد بند شدند. داود لشکری فرمان جدید را صادر کرد:
- تا دو دقیقه دیگه هیچ‌کس این‌جا نباشه. همه چشمبند، زیرهشت.
بلافاصله کاغذها و وسایل ممنوعه! را در حضور پاسدارانی که دائماً در سلولها سرک می‌کشیدند، مخفی، نابود یا جاسازی کردیم. 10دقیقه بعد همه در راهرو طبقه پایین به فاصله دو متر از هم، رو به دیوار ایستادیم. صدای لشکری دوباره در گوشمان پیچید:
- خوب گوش کنین. این‌جا هر کی تکون بخوره زیرپام له و لورده‌ش می‌کنم. هرکی دس به چشمبندش بزنه همون دسشو میشکنم. بدون این‌که زیاد تکون بخورین، اول لباسهاتونو در بیارین بذارین جلو پاتون، بعد هم دستا به دیوار، پاها باز. زود باشین. 2دقه دیگه هر کی لباس تنش باشه کبودش می‌کنم… 
تقرییاً هیچ‌کس هیچ کاغذ یا نوشته‌یی همراهش نبود. می‌دانستیم هدف چک و بازرسی دقیق بند و وسایلمان است. 2اکیپ از دو طرف مشغول گشتن وسایل شدند. داود لشکری، علی‌غول، گیرممد، ربات و… پشت سرمان با کابل و شلاق و چوب قدم می‌زدند. ضمن در آوردن لباس متوجه عکس کوچک ”ابوجهاد ”، که از روزنامه بریده بودم، در جیب پیراهنم شدم. از زیر چشمبند نگاهی به اطراف کردم، عکس کوچک را لای انگشت شست و کف دست راستم گذاشتم. دنبال فرصتی برای بلعیدنش بودم که ضربه‌یی بر پشتم فرود آمد:
- کثافت… مگه حاج‌آقا نگفت یه دقه بیشتر وقت ندارین؟ …
ادامه .....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر