۱۳۹۴ مرداد ۸, پنجشنبه

ایران - به حرمت آزادی : داستان گلهای سر بدار شده قتل عام 1367




حرمت آزادی نوشته ای است از اکرم خاضعی که از ماجرای قتل عام سال 1367 نوشته است. ازوقایع و لحظاتی که از اعدام خاله خود داشته و اینکه به مزار خاوران میرفته و بدون اینکه از محل دفن وی خبر داشته باشد گل میگذاشت و این ماجرای همه خانواده های قتل عام سال 67 است با هم این مطلب را بخوانیم :
هیچ‌کس نمی‌داند چی شد، نه من می‌دانم که آخرین روزها چه به روزگار خاله‌ام آوردند و نه لادن می‌داند با دائی‌اش چه کار کردند، هر وقت من از مامانم پرسیدم خاله پری‌ام کجاست مامانم روشو کرد اونور و رفت سرشو به کاری مشغول کرد و مادر جونم با گوشه چارقدش اشکشو پاک کرد، چند روز پیش دوباره از مامانم پرسیدم خاله‌ام کجاست؟ دوباره مامانم خودشو مشغول کرد، رفتم توی صورتش نگاه کردم گریه می‌کرد، بهش گفتم مامان من میدونم، لادن بهم گفته ما هم می‌خوایم برای مراسم بیایم، مامانم گفت باشه، فعلاً کمی بیرون باش، میدونستم می‌خواد گریه کنه و نمی‌خواستم بذارم، توی اتاق موندم. بغلش کردم باهم گریه می‌کردیم، گفتم مامان می‌تونم باهاتون بیام؟ گفت آره تو دیگر بزرگ شدی! یک بار دیگه به من نگاه کرد این بار خوشحال بود و انگار چیزی توی ذهنش بود که نمی‌خواست به من بگه! 
ادامه....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر