داستان زیر را زندانیان مجاهد در دهه شصت از ماجراهای روزهای زندانیشان در ماههای رمضان وعید فطر نوشته اند که خالی از لطف نیست و بهتر است خودتان بخوانید که چطور در شرایطی که هیچ امکانی نبود هم شاد بودند و هم زندانبانان را اذیت میکردند و صفا میکردند و.....
دامی برای عسس و مگسهای دور شیرینی
با توجه به گسترش تعرضهای و موج سنگین سرکوب، حدس میزدیم برای پایین کشیدن موضع زندانیان و به تلافی پیشرفتهایمان، در مراسم عید فطر که بهصورت مخفیانه برگزار میشد، غافلگیرمان کنند.
معمولاً در هر تهاجمی به مراسم، یکی از پاسداران مسئول یافتن و بردن کیک بود و میدانستیم کیکی که با پودر نان خشک و خرما و مخلفات ساده درست میشد، توسط پاسداران بلعیده میشود. تصمیم گرفتیم مراسم را چند ساعت زودتر برگزار کنیم و کیک کوچک ”مخصوصی“ هم برای آنان، در محلی که حتماً چک میکنند، مخفی نماییم تا از آن بینصیب نمانند.
از چند روز قبل، هرچه قرص و داروی ملین (مثل کربن) در بند داشتیم را جمع کرده بودیم و در خمیر خرما و خردهنان و خاک قند خراب ترکیب کردیم. خامهیی هم از نیم قالب کره درست کرده و حسابی رویش را تزئین کردیم. حتی برای اینکه شک نکنند ستارهیی روی کیک برجسته کردیم و اطرافش را با طرحی از سیمخاردار محصور نمودیم.
اگر طرحمان موفق میشد، (لااقل از این بابت) نمیتوانستند زیر فشارمان بگذارند چون مصادرهی کیک و شیرینی، به بهانهی ممنوعیت و خرابکردن مواد غذایی زندان صورت میگرفت و در ظاهر بایستی دور میریختند. نمیتوانستند بگویند از مواد ممنوعهی بند مصرف کرده و مریض شدهاند.
ادامه ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر