بع... بع... بع... !
کدخدایی خواهرزاده خود را منسبی مهم داد و برای جلب اعتماد مردم هر چه داشت در اختیار او قرار داد و به وی توصیه کرد هر چه در توان داری مردم را غارت کن که در آن شریک هستیم، کار به جایی رسید که خواهرزاده رسوای عام و خاص شد و شکایت به کدخدا بردند.
کدخدا به وی گفت: فردا تمام شاکیان را فراخواندم و تو هم آنجا باش و هر چه از تو پرسیدند تنها بگو: بع... بع... !
روز موعود فرا رسید و خواهرزاده هر آنچه قرار بود، چنان کرد و مردم مال باخته چنین پنداشتند که وی دیوانه شده و او را بهحال خود رها کردند. وقتی کدخدا احساس کرد ترفندش کار ساز شده خواهرزاده را پیش خود خواند و گفت توانایی دایی ات را دیدی اکنون برو و اموال دزدی و آنها که به تو سپردم بیاور تا تقسیم بکنیم. خواهرزاده محبوبش تنها گفت: بع... ! بع... !
کدخدا گفت: ای لعنتی بع، بع، برای دایی هم بع، بع؟! اما تنها جوابی که شنید این بود: بع... بع... بع... !
برای کسی پوشیده نیست که رفسنجانی برای حذف رقبای اصلی خود یک شبه خامنهای را به مقام رهبری رساند و در این فتنه به بسیاری از امیال خود نایل آمده و او کسی بود که در تصمیمات حیاتی 37سال رژیم نقش اساسی داشته و در این مدت هیچ زمانی را نمیتوان یاد کرد که رژیم کوچکترین مخالفتی را حتی از جانب نزدیکان خود تحمل بکند. بله برای نابودی هر حزب و افرادی که کوچکترین زاویه با اصل ولایت فقیه داشته به هر شیوه کثیفی دست زدند که نمونههای زیادی در تاریخ 37سال گذشته به چشم میخورد.
رفسنجانی و دستگاه وابسته به آن با وهم و خیال خود چنین میپنداشتند که هر چه این سیاست یعنی حذف مخالفان بیشتر باشد شرایط تنها و تنها به نفع آنها خواهد بود که خود را جایگزین اصلی طرح بکند. و با همان خیال باطل چند سالی است که به سراغ خامنهای میرود تا بهخاطر خدمات بزرگی که در حق ایشان کرد سهمی را بگیرد ولی اینک خود را در چاهی میبیند که برای کندن آن سر از پا نمیشناخت و او را با همان الفاظی خطاب میکنند که در گذشته خود به آنها آموخته بود که به وطن پرستان واقعی بگوئید وطنفروش و مبارزان راه آزادی و عدالت بگویند منافق... .
بع... بع... بع... !
صالح کهندل -زندان جهنمی گوهردشت - 25بهمن 1394
کدخدا به وی گفت: فردا تمام شاکیان را فراخواندم و تو هم آنجا باش و هر چه از تو پرسیدند تنها بگو: بع... بع... !
روز موعود فرا رسید و خواهرزاده هر آنچه قرار بود، چنان کرد و مردم مال باخته چنین پنداشتند که وی دیوانه شده و او را بهحال خود رها کردند. وقتی کدخدا احساس کرد ترفندش کار ساز شده خواهرزاده را پیش خود خواند و گفت توانایی دایی ات را دیدی اکنون برو و اموال دزدی و آنها که به تو سپردم بیاور تا تقسیم بکنیم. خواهرزاده محبوبش تنها گفت: بع... ! بع... !
کدخدا گفت: ای لعنتی بع، بع، برای دایی هم بع، بع؟! اما تنها جوابی که شنید این بود: بع... بع... بع... !
برای کسی پوشیده نیست که رفسنجانی برای حذف رقبای اصلی خود یک شبه خامنهای را به مقام رهبری رساند و در این فتنه به بسیاری از امیال خود نایل آمده و او کسی بود که در تصمیمات حیاتی 37سال رژیم نقش اساسی داشته و در این مدت هیچ زمانی را نمیتوان یاد کرد که رژیم کوچکترین مخالفتی را حتی از جانب نزدیکان خود تحمل بکند. بله برای نابودی هر حزب و افرادی که کوچکترین زاویه با اصل ولایت فقیه داشته به هر شیوه کثیفی دست زدند که نمونههای زیادی در تاریخ 37سال گذشته به چشم میخورد.
رفسنجانی و دستگاه وابسته به آن با وهم و خیال خود چنین میپنداشتند که هر چه این سیاست یعنی حذف مخالفان بیشتر باشد شرایط تنها و تنها به نفع آنها خواهد بود که خود را جایگزین اصلی طرح بکند. و با همان خیال باطل چند سالی است که به سراغ خامنهای میرود تا بهخاطر خدمات بزرگی که در حق ایشان کرد سهمی را بگیرد ولی اینک خود را در چاهی میبیند که برای کندن آن سر از پا نمیشناخت و او را با همان الفاظی خطاب میکنند که در گذشته خود به آنها آموخته بود که به وطن پرستان واقعی بگوئید وطنفروش و مبارزان راه آزادی و عدالت بگویند منافق... .
بع... بع... بع... !
صالح کهندل -زندان جهنمی گوهردشت - 25بهمن 1394