در روزهایی که در سال 1367 قتل عام جریان داشت یک عده از زندانیان را برای دیدن صحنه اعدام بقیه میبردند که شاید خللی در اراده آنها ایجاد کرده و آنها را به اصطلاح بشکنند اما هیهات که مجاهد خلق و میلیشیای مجاهد خلق هرگز با ضعف و سستی و ذلت سر سازگاری ندارد و در چنین صحنه ای نیز قطعا دشمن و مزدوران جلاد و تشنه بخون است که بزانو در میاید به خاطره زیر که توسط یکی از زندانیان از بند رسته نقل شده است توجه کنید:
روایتی از: اصغر مهدیزاده
در یکی از شبهای مرداد ماه یکی از توابها به سراغم آمد و گفت پاسدار فلانی منتظرت است. لباس پوشیدم و راه افتادم. فکر میکردم حتماً نوبت من رسیده است. وقتی از راهرو عبور میکردم سعی داشتم از لای چشمبند محیط را ورنداز کنم. مرا مقابل حسینیه بردند. در مقابل حسینیه 400- 300نفر نشسته بودند. همهشان چشمبند زده و منتظر بودند.. ؟ چند نفر در حال نماز خواندن بودند. کناری ایستادم و از یکی از بچهها پرسیدم برای چه شما را به اینجا آوردهاند؟ گفت: «چند شب است ما را به اینجا میآورند برای اعدام! اما نوبتمان نمیشود و ما را برمیگردانند». از نحوه اعدام پرسیدم. گفت: «تازه آمدهای؟» گفتم: «آره». گفت: «پس قبل از اعدام تو را میبرند تا اعدام دیگران را ببینی». منتظر نشستم. یکی از پاسدارها درب حسینیه را باز کرد و گفت: «شیرعسلیها چه کسانی هستند؟».
ادامه ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر